چارده روايت

پدیدآورزینب قنبری

نشریهمشكوه النور

شماره نشریه9

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 990 بازدید
چارده روايت

زينب قنبرى

عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانى با چارده روايت
آنچه در مورد اين بيت، در ابتدا به ذهن متبادر مى‏شود، آن است كه منظور حافظ از بيان "چارده روايت" چيست؟ و اينكه وى توانايى خواندن قرآن با چارده روايت را در خود تصريح مى‏كند، به چه معناست؟
قراء زمان پيغمبر اكرم‏«صلى الله عليه وآله‏» كه مستقيما قرائات مختلف قرآن را از آن حضرت گرفته بودند، سعى كردند معارف و اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار دهند و در اين كوشش نيز موفق بودند و توانستند گروهى از نسلهاى معاصر را براى تعليم قرائت آماده سازند تا آنجا كه شخصيت‏هاى بارز و برجسته‏اى در قرائت قرآن كريم پديد آمدند. (1)
علم قرائات، يكى از علوم كهن برخاسته از قرآن و رشد يافته در تاريخ اسلام است. چگونگى تلاوت قاريان نخستين، مولود دو عامل اصلى است: 1- اختلاف لهجه‏ها 2- اختلاف رسم‏الخط
بايد توجه داشت كه اختلاف قرائات هرگز به معناى تحريف و افزايش و يا كاهش در قرآن نيست‏بلكه خود نويد توجه عميق مسلمانان به اين كتاب آسمانى و به خاطر سپردن لهجه‏هاى قاريان نخستين اسلام و ثبت و ضبط رسم الخط مصاحف مى‏باشد; به علاوه بسيارى از موارد اختلاف قرائت هيچ‏گونه تفاوت كتبى و معنوى به همراه ندارد و قرآن با همين واژه‏ها و تركيبهاى معروف و مشهور بين مسلمانان، مورد اتفاق شيعه اهل بيت پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» و اهل سنت است. (2)
پديد آمدن لهجه‏ها و گويشها در هر زبان امرى طبيعى و ناگزير است. از سوى ديگر در خط عربى و فارسى چندين حرف يا گروهى از حروف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطه است و در قديم تا قرنها اين نقطه‏ها را به كتابت در نمى‏آوردند. بعدها هم كه رعايت آنها شايع شد، همچنان امكان تصحيف نويسى (3) و تصحيف خوانى وجود داشت و وجود دارد. بنابراين اختلاف قرائات در هر متنى، بويژه متون كهن، پيش مى‏آيد. در همين ديوان حافظ اختلاف قرائات فراوانى رخ داده است.
بعضى از معروفترين اختلاف قرائات شعر حافظ كه فرآورده طبعيت،تفاوت زبان، خط، تصحيحات و تجديد نظرهاى خود او و تصحيفات نسخه‏نويسان و عوامل ديگر است، عبارت است از:
ورخود/ ارخود/ گرخود;آن تحمل كه تو ديدى/ آن تجمل كه توديدى; كشتى شكستگان /كشتى نشستگان. (4)
در قرآن مجيد هم، همين مساله حتى بطرز عميقتر و وسيعترى پيش آمده است. همه قرآن‏شناسان و مورخان قرآن، اتفاق نظر دارند كه قرآن در عهد رسول اكرم‏«صلى الله عليه وآله‏» و با نظارت همه جانبه ايشان نوشته و در چندين نسخه جمع شده است.
علت آنكه در حيات پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» قرآن به تدوين نهايى نرسيد، اين بود كه تا آخرين سال، باب وحى گشوده بود و علاوه بر آن، گهگاه به پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» وحى مى‏شد كه جاى بعضى آيه‏ها را در همان سوره تغيير دهد و يا حتى به سوره‏اى ديگر منتقل سازد; لذا امكان نداشت و پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» نيز ماذون نبودند كه قرآن را به شكل نهايى مدون كنند; بويژه آن كه شمار حافظان قرآن و اعتماد به حفظ آنان بسيار بود. در عهد ابوبكر، بر اثر شهيد شدن عده كثيرى از قراء و حافظان قرآن در جنگ باء مرتدان و مدعيان نبوت، مسلمانان، به اهميت تدوين قرآن پى بردند و زيدبن ثابت‏يكى از جدى‏ترين و قديمى‏ترين كاتبان وحى را به تهيه مقدمات اين امر حياتى مامور كردند. زيد بر مبناى همه نوشته‏هاى كاتبان وحى و گرفتن دو شاهد از حافظان قرآن بر هر آيه مكتوب،اين‏امر راآغازكرد.جمع‏آورى، كتابت و تدوين قرآن در عهد خلافت عمر هم، با پيگيرى او و نيز تشكيل هياتى از كاتبان و حافظان وحى براى مشورت با زيد، ادامه يافت. (5)
فتوحات پياپى در اين دوران نشان داد كه مردم غير عرب، در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد مشكل دارند. بالاخره عثمان كار خلفاى پيشين را دنبال كرد و به سرانجام رساند.
هيات دوازده نفرى زيد، همكاران و مشاورانش در فاصله سالهاى 24 تا 30 هجرى قمرى "مصحف امام" -نسخه نهايى و مدون قرآن مجيد را فراهم كردند كه فقط شش نسخه - به روايتى هشت نسخه از روى آن با دقتى هرچه تمامتر و با نظارت همان هيات، استنساخ شد و نسخه‏اى نزد خليفه ماند و بقيه نسخه‏ها به همراه يك قارى و قرآن شناس بزرگ به مراكز مهم جهان اسلام بصره، كوفه، شام، مكه و مدينه فرستاده شد. طبعا نسخه‏هاى "مصاحف امام" بى نقطه و بى اعراب بودو اين قرآن شناسان براى تعليم درست‏خوانى قرآن، به آن مراكز گسيل شدند - در فرهنگ بشرى - هيچ كتاب كهنى، اعم از كتاب مقدس يا عادى كه عمرى بيش از 1400 سال داشته باشد، وجود ندارد كه با اين درجه از دقت و اين حد از صحت، تدوين شده باشد، البته درباره تدوين قرآن نمى‏توان از تعبيراتى چون تصحيح و ويرايش استفاده كرد، چه قطع نظر از اعتقاد مسلمانان، طبق روش فوق العاده دقيق و امينى كه اشاره مختصرى به آن شد، گردآورندگان و بازنويسان و تدوين‏كنندگانش، حتى يك كلمه نيز در اصل‏آن نيفزوده‏و ياازآن نكاسته‏اند. با اين همه و با نهايت امانتدارى و امعان نظر و اعمال دقت، اختلاف قرائات، در قرآن مجيد هم راه يافت.
در زمان حضور خود پيامبر«صلى الله عليه وآله‏» نيز گاهى تفاوت دو تلفظ، نزد ايشان مطرح مى‏شد و حضرت يكى يا گاه هر دو را تصويب مى‏كردند. حديث‏سبعة احرف (6) (اينكه قرآن هفت وجه مقبول دارد) ناظر به همين معناست، يعنى حضرت رسول‏«صلى الله عليه وآله‏» براى رفع عسر و حرج و تا زمانى كه قرآن همه‏گير شود و هيچ صاحب لهجه‏اى خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابد، در اين باب چندان سخت نمى‏گرفتند و اختلاف تلفظها و قرائات را تا حدى كه مخل معنى نبود، خطرناك نمى‏دانستند. (7)
بهاءالدين خرمشاهى در "حافظ نامه" دلايل عمده اختلاف قرائات را اين گونه بيان مى‏كند:

"علل عمده اختلاف قرائات چند امر بود:

1) اختلاف لهجه‏ها ; چنانكه مثلا تميمى‏ها به جاى "حتى حين"، "عثى عين" مى‏گفتند.
2) نبودن اعراب در خط عربى و مصاحف امام ; تا عهد على بن ابى طالب‏«عليه السلام‏» كه به رهنمود ايشان و به پيگيرى " ابو الاسود دوئلى"، اقدامات اوليه‏اى‏صورت‏گرفت‏ولى‏مراحل‏تكميلى آن دو سه قرن به طول انجاميد.
3) نبودن اعجام يا نقطه و نشان حروف; براى رفع اين نقيصه، در اواخر قرن اول - در عهد حجاج بن يوسف - كوششهايى به عمل آمد ولى مراحل تكميلى آن نيز تا آخر قرن سوم طول كشيد.
4) اجتهادات فردى صحابه و قاريان و بطور كلى قرآن شناسان كه هريك استنباط نحوى و معنايى و تفسيرى خاصى از يك آيه و كلمات آن داشتند.
5) دور شدن يا دور بودن از عهد اول اسلام و مهد اول اسلام (مكه و مدينه)
6) نبودن علايم سجاوندى و وقف و ابتدا و هرگونه فصل و وصلى كه بعدها علم قرائت و تجويد عهده‏دار تدارك آن شد.
نمونه معروفى كه از اين كمبود زاده شده و اختلاف نظر كلامى دامنه‏دارى پديد آورده است، وقف يا عدم وقف در كلمه " الله" و "العلم" در آيه هفتم سوره‏مباركه‏آل‏عمران‏است‏كه‏مى‏فرمايد:
"... و ما يعلم تاويله الا الله [ ] و الراسخون في العلم [ ] يقولون آمنا به كل من عند ربنا."
طبق علامات وقفى كه در تمامى يا اكثريت قرآنهاى خطى و چاپى آمده پس از "الله"، "وقف لازم" تجويز شده است; ولى بعضى و بلكه بسيارى از مفسران شيعه، اين وقف را نه در آنجا، بلكه بعد از كلمه "العلم" لازم مى‏دانند. اين تفاوت در وقف يا به تعبير امروز در نقطه‏گذارى، باعث تفاوت معنايى عميقى مى‏شود ; زيرا در صورت اول و در وقف پس از "الله"، معناى آيه اين مى‏شود كه تاويل آيات متشابه را فقط خدا مى‏داند و راسخان در علم سر تسليم و ايمان و اذعان فرود مى‏آورند. و در صورت دوم "الراسخون فى العلم، عطف به "الله" مى‏شود و چنين معنا مى‏دهد كه آنان نيز تاويل آيات متشابه را مى‏دانند." (8)
البته قرآن داراى نص واحدى است و اختلاف قراء بر سر به دست آوردن و رسيدن به آن نص واحد است. امام صادق‏«عليه السلام‏» مى‏فرمايد: "ان القرآن واحد نزل من عند واحد ولكن الاختلاف يجى‏ء من قبل الرواة". (9) اين اختلافات موجب شد كه عثمان فرمان بدهد مصحف واحدى تهيه كنند و از روى آن نسخه‏هاى واحد متحد الشكلى تهيه نموده، به مراكز مهم كشور اسلامى بفرستند; البته اختلافاتى ميان اين نسخه‏ها كه مى‏بايست كاملا متحد باشند، پيدا شد كه بعدا مايه اختلاف قرائات گرديد. اين همه كوشش كه براى يكى كردن مصاحف به كار رفته بود، تقريبا هدر رفته به نظر مى‏آمد و دامنه اين اختلافها روز به روز گسترده‏تر مى‏شد. تا ديروز،اختلاف بر سر قرائت صحابه بود و امروز پس‏از يكى كردن مصاحف، اختلاف بر سر خود مصاحف است. (10)
بنا بر عواملى كه تاكنون ذكر شد - و دلايل ديگر كه خارج از بحث ماست - قرائت قرآن بين قاريان در مواردى اختلافى بود و تعداد قاريان در طى ساليان متمادى افزايش مى‏يافت تا اينكه "ابن مجاهد" از بين كليه قرائات، هفت قرائت را برگزيد كه هركدام دو راوى دارند. (11) پس در مجموع چهارده روايت، وجود داشت.
از آنجا كه بحث ما به تاريخ قرآن برنمى‏گردد و ارتباط شعر حافظ با چهارده روايت مورد نظر ماست، به ذكر اسامى قاريان بسنده كرده و از بيان نكاتى كه به تاريخ قرآن برمى‏گردد، صرف نظر مى‏كنيم.
1- ابن عامر، قارى شام/ روايان: هشام بن عمار، ابن ذكوان.
2- ابن كثير، قارى مكه، بزى، قنبل.
3- عاصم، قارى كوفه/ راويان: حفص بن سليمان (12) (پسرخوانده عاصم)، شعبة ابوبكر عياث.
4- ابوعمرو، قارى بصره/ راويان: دورى حفص بن عمر، سوسى صالح بن زياد.
5- حمزه، قارى كوفه/ راويان: خلف بن هشام، خلا دبن خالد
6- نافع، قارى مدينه/ راويان: عيسى بن ميناء(معروف به قالون)، ورش عثمان بن سعيد(قرائتى است كه در برخى از كشورهاى مغرب عربى رايج است.)
7- كسائى، قارى كوفه/ راويان ليث‏بن خالد، دورى حفص بن عمر. (13)
علاوه بر اين هفت قارى، سه تن ديگر از قاريان مشهور عبارتنداز:
8- خلف بن هشام 9- يعقوب بن اسحاق 10- ابوجعفر يزيدبن قعقاع
دانشمندان نام چهار تن را، بر شمار قراء دهگانه افزوده‏اند كه قرائات‏ همه آنها مجموعا به "قرائات اربعة عشر " يا " قرائتهاى چهارده‏گانه" موسوم گرديد.
11- حسن بصرى 12- ابن محيصن 13- يحيى بن مبارك يزيدى 14- اعمش (14)
از بين اين چهارده قارى، فقط قاريان هفت گانه، مورد تاييد ائمه‏«عليهم‏السلام‏» و علماى عامه و خاصه قرار گرفته‏اند. (15)
قاريان ده گانه را تعداد بسيار قليلى از عالمان شيعى و سنى موثق و متواتر مى‏دانند و قرائات چهارده‏گانه را فقط نحويهايى همچون ابن مالك و ابن هشام و... آورده‏اند.
كسانى كه قرائت هر يك از قراء سبعه را آموخته و به ديگران تعليم نمودند"راوى" ناميده مى‏شوند. راويان هريك از قراء سبعه زياد هستند لكن از بين آنها دو نفر كه عالمتر و مورد اطمينان‏تر از بقيه هستند، قرائت "امام القرائات" را روايت كرده‏اند. (16)
البته لزومى ندارد كه اين راويان از شاگردان قراء باشند چه بسا كه بعضى از راويان، بعد از عصر قراء سبعه بوده‏اند ولى چون در آموختن قرائت امام القراءة عالمتر بوده‏اند، به عنوان راوى برگزيده شده‏اند; بنابراين هر يك از امام القراء، دو راوى دارند كه مجموعا چهارده راوى از هفت قارى خواهيم داشت.
عشقت رسد به فرياد گر خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانى با چارده روايت (17)
قارى قرآن براى تلاوت با قرائات مختلف واجب است تا آخر آيه با يك قرائت تمام كند. مثلا اگر آيه‏اى را به قرائت ابن كثير مى‏خواند تا آخر همان آيه تمام قواعد و تجويد ابن كثير را رعايت كند و اگر ميل به قرائت ديگرى دارد، پس از اتمام آيه، به وسيله قرائت قبلى با قرائت جديد شروع كند. اگر مقدارى از آيه را با قرائتى و مقدار ديگر را با قرائت ديگر تلاوت كند، قرائت و تلاوت او در قرآن خطا بوده و حرام است. (18)

نمونه اختلاف قرائات:

1- "ملك يوم الدين" و "مليك يوم الدين" بجاى "مالك يوم الدين".
2- "يخادعون" بجاى "يخدعون"
3- "لمن خلفك" و "لمن خلقك" بجاى "خلفك".
4- "فرقنا بكم البحر" بجاى "فرقنا".
5- "كورت" بجاى "كورت".
6- "قولوا حسنا" بجاى "حسنا".
7- "يخشى [يا يخشى] الله من عباده العلماء "كه قرائت‏شاذ و شايد باطلى‏است‏بجاى "يخشى‏الله‏من‏عباده العلماء" و دهها نمونه‏ديگر.كه فهرست كامل آنها سوره به سوره در كتب مربوط به علم قرائت ثبت‏شده است. (19)
اينكه حافظ، قرآن را به چارده روايت از بر داشته، به اين معنى است كه در هر سوره، كلمات و تعابير هر آيه‏اى را كه داراى اختلاف قرائت‏بوده، بر طبق روايات چهارده‏گانه استاندارد كه بر شمرديم باز مى‏شناخته و مثلا مى‏دانسته كه حفص (راوى عاصم، و به روايت از او) در آيه سيزده از سوره احزاب "لا مقام لكم" را به ضم ميم مقام خوانده است و بقيه يعنى سيزده راوى و شش قارى ديگر به فتح ميم خوانده‏اند.
طبعا در همه قرآنهاى چاپى موجود هم كه روايت‏حفص از عاصم را مبنا قرار داده‏اند، طبق روايت او ضبط شده است. (20)
به عبارت ديگر مى‏توان گفت كه حافظ حدود 1100 مورد از اختلافات قرائت قرآنى (21) را از بر داشته و نسبت‏به آنهاچنان احاطه و استحضار ذهنى داشته كه در هر مورد، وجوه مختلف آن را با استناد به بعضى از راويان چهارده گانه - يعنى به بعضى از چارده روايت - بيان مى‏كرده است.
بديهى است كه در هر مورد از اختلاف قرائات، چهارده قول يا قرائت‏يا روايت نداريم ; بلكه يكى يا گروهى از راويان، يك قرائت را روايت كرده‏اند و باقى، قرائات ديگر را.
و بندرت اتفاق افتاده است كه گروه قاريان و راويان در يك مورد، سه يا چهار نظر مختلف و متفاوت از هم داشته باشند.
حال نظرى به معناى اين بيت‏حافظ بيندازيم كه:
عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ قرآن‏زبر بخوانى در چارده روايت
اين بيت‏حافظ اين گونه تاويل و معنا مى‏شود كه:
ژرفكاوى در قرآن وحفظ وقرائت ماهرانه و تامل در بطون معانى، شرط عروج عاشقانه و معراج عارفانه است كه البته با توجه به اختلاف قرائاتى كه در خود اين بيت از شعر حافظ، بنا به دلايل متعدد وجود دارد، به معانى مختلف آمده‏است; از جمله اينكه "اگر تو هم مثل حافظ قرآن شريف را در چهارده روايت از حفظ بخوانى، باز هم براى وصول كافى نيست، بلكه عشق به فريادت مى‏رسد. وصول الى الله با عشق است ; نه با از بر خواندن قرآن سبعه با چهارده روايت. (22)
به اين نكته هم بايد انديشيد كه حافظ پس از آنكه بارها به حفظ قرآن و قرآن‏شناسى خود مباهات كرده است، گويى با اين بيت‏حديث نفس، يا عتاب و خطابى نيز به خود دارد كه غره مشو و "بكوش خواجه و از عشق بى نصيب مباش" (23)
به هر حال آنچه مورد نظر ماست، ارتباط حافظ با قرآن و انس وى با قرائت و ترجمه و... مى‏باشد. با توجه به بيت مذكور از ديوان خواجه و با در نظر گرفتن مطالب بيان شده، مى‏توان دريافت كه او بر همه انواع قرائات قاريان هفتگانه و حتى به روايات آنها كه مجموعا چهارده روايت مى‏باشد، احاطه داشته است و اين همه جز از طريق انس با اين كتاب عظيم و نعمت عظماى الهى ميسر نمى‏باشد.

پى‏نوشتها:

1) شريعت - محمد جواد: چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، مقدمه
2) همانجا
3) تصحيف نويسى: خطا كردن در نوشتن، تغيير دادن كلمه با كم كردن يا زياد كردن نقطه‏هاى آن; مانند محرم و مجرم(فرهنگ فارسى عميد، ج 1)
4) خرمشاهى - بهاء الدين: چارده روايت
5) همو: حافظ نامه، بخش اول
6) حديث احرف سبعة: جنبه‏اى كه براى حجيت قرائات سبع ارائه داده‏اند، حديث معروف " انزل القرآن على سبعة احرف" است (يعنى قرآن به هفت‏حرف نازل شده است) تا اشاره‏اى به قرائات سبع باشد. احرف را جمع حرف به معناى قرائت گرفته‏اند. البته حرف در اين حديث‏به معناى لهجه است. قبايل مختلف عرب با لهجه‏هاى گوناگون نماز مى‏خواندند و قرآن را بر خلاف لهجه قريش - كه فصيح‏ترين لهجه‏هاى عرب است - قرائت مى‏كردند. بعضى از صحابه معترض شده از پيغمبر«صلى الله عليه وآله‏» پرسيدند چگونه است؟ آيا بايد تمامى عرب و تمامى مردم جهان طبق لهجه قريش تلاوت كنند؟ فرمودند: نه قرآن به هفت لهجه نازل شده و به لهجه قريش اختصاص ندارد. گروهى گفته‏اند: عدد هفت كنايه از كثرت است و عدد خاص منظور نيست(معرفت آية‏الله هادى: تاريخ قرآن، فصل قراء و قرائات سبع، ص 150) ; برخى گفته‏اند: منظور از حرف، قرائت است. گروهى گفته‏اند: مقصود از سبعه عدد مشخص نيست و گروهى گفته‏اند از " احرف"، لهجه‏هاى گوناگون قصد شده‏است(عباسى - مسعود: شناخت قرائات).
7) خرمشاهى - بهاءالدين: چارده روايت
8) همو: حافظ نامه
9) كلينى محمدبن يعقوب: اصول كافى، ج 2، ص 63، حديث 12
10) معرفت - آية‏الله محمد هادى: همان منبع، فصل چهارم
11) همانجا
12) حفص قرائت عام را دقيق‏تر و مضبوطتر مى‏دانست و قرائت عاصم به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول است و همين قرائتى است كه در اكثر كشورهاى اسلامى رايج است.
13) معرفت - آية‏الله محمد هادى: همان منبع
14) شريعت محمدجواد: چهارده‏روايت در قرائت قرآن مجيد، مقدمه
15) نظر اكثر علماى شيعه اين است كه: با توجه به همزمانى قراء سبعه با امامان شيعه، معصومين پيرامون خود را به قرائت قرآن طبق قرائات معمول و معروف عصر خويش امر مى‏فرمودند و منقول از آن بزرگواران چنين است كه: "اقرا كما يقرا الناس " و يا "اقرؤوا كما تعلمتم".(عباسى - مسعود: شناخت قرائات، فصل سوم، ص 77)
اين دو حديث از امام صادق(ع) نقل شده است.
سرالبيان، ص 61 و پژوهشى در قرآن، ص 376
16) به هريك از قراء سبعه " "امام القراءة" و به هر يك از شاگردان آنها "راوى" و به هر يك از شاگردان راوى "طرق " مى‏گويند.
17) واضح است كه چهارده روايت غير از چهارده قرائت است (قراء اربعه عشر). حافظ به چهارده روايت اشاره نموده است ; لكن برخى از متاخران عصر ما اشتباها چهارده قرائت(اربعه عشر)را با عنوان چهارده روايت تعبير كرده‏اند.
18) عباسى - مسعود: شناخت قرائات و قراء سبعه از ديدگاه تشيع، برگرفته از تهذيب القراءة، ص 17
19)خرمشاهى - بهاءالدين: حافظ نامه، ص 447
20)همو: چارده روايت، مجموعه مقالات درباره شعر و شخصيت‏حافظ، ص 25 - 26
21) طبق كتاب "التسير" كه از دير باز معتبر و مطرح بوده است.
22) خرمشاهى - بهاءالدين: حافظ نامه، نقل از شرح سودى، ج 1، ص 581
23) همان منبع، بخش اول

مقالات مشابه

خاورشناسان قرائت پژوه و آثار آنان

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهحسن رضا هفتادر

انتخاب قرائات از دیدگاه امین الاسلام طبرسی

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهکریم پارچه باف دولتی

گونه شناسی منابع علوم و فنون قرائات

نام نشریهمطالعات قرائت‌ قرآن

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, محمد امینی تهرانی

کتابشناسی مراتب قرائات قرآن کریم

نام نشریهآینه پژوهش

نام نویسندهمحمد علی رضایی کرمانی نسب‌پور, فاطمه محرمی دوری

قرائت جمعی از منظر روایات و فقیهان فریقین

نام نشریهپژوهشهاي قرآني

نام نویسندهسیدعلی سادات فخر

بررسی فقهی روایات تغنی در قرائت قرآن

نام نشریهپژوهشهاي قرآني

نام نویسندهمحمدصادق یوسفی مقدم